برضد، مخالف، برعلیه، درمقابل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] تسلیم اسناد در مقابل قبول پرداخت
[حسابداری] بیمه تمام خطر
[حقوق] بیمه تمام خطر
برخلاف تمایل او
با شتاب
برخلاف میل یا طینت کسی، ناخوشایند، رنجه آور، به طور عمود بر آوندهای چوب، برخلاف میل یا ظرفیت شخص، ازبیراهه
خلاف قانون، غیر قانونی
در مقابل جهانیان، برضد همه ی مردم
1- سرخود را به دیوار کوفتن، کار بیهوده کردن 2- بر آشفتن
بر علیه چیزی (یا کسی) در حال شورش بودن
به ضرر (کسی) تمام شدن