عدد چهار، چهار سایر معانی: گروه چهارتایی، چهارتا، چهارگانه، چهار عدد، چهار ساله، قایق تندرو چهار نفره [برق و الکترونیک] چهار [ریاضیات] چهار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] کامپیوتر چهار نشانی
علتهای چهارگانه [فلسفه] در فلسفه ارسطو، چهار علت تبیینکننده پدیدهها شامل علت مادی (material) و علت صوری (formal) و علت فاعلی (efficient) و علت غایی (final) ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] قضیه ی چهار رنگ
چارگوش
[برق و الکترونیک] هدایت رادیویی چهار مسیره تجهیزات هدایت رادیویی هواپیما که سیگنالهای مسیر آن در چهار جهت مختلف ارسال می شوند. سیستم هادایت رادیویی ادکوک نمونه ی آن است .
(کاغذسازی) ماشینی که کاغذ را (مثل پارچه) به صورت توپ بیرون می دهد
[ریاضیات] چهاروجهی
[ریاضیات] چهار گروه، چار گروه، گروه درجه ی دوم
دارای چهار دست، چهار دسته، چهار دستی، (برخی بازی های ورق) چهار نفری، چهار نفره، چهارتایی
چهارصد
دسته ی چهارتایی اسب (که توسط یک نفر رانده می شوند)، کالسکه ی چهاراسبه، دستمال گردن، گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد گردونه چهاراسبه که یک راننده داشته باشد