لیست واژه‌ها

micro filter

[خودرو] فیلتر الکتریکی که ذرات و پولن های تا 5 میکرون را نیز جذب میکند.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

microfilter

ریزپالایه [مهندسی مخابرات] افزاره‌ای که از عبور نوفه‌های داده‌ای از خط‌های ارتباطی جلوگیری می‌کند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

microwave filter

صافی ریزموج [فیزیک] وسیله‌ای که بخشی از ریزموج‌ها با بسامدهای معین را عبور می‌دهد و سایر بسامدها را جذب یا دفع می‌کند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

microwave filter

[برق و الکترونیک] فیلتر ریز موج فیلتری که از قسمتهای تشدید کاواکی یا عناصر دیگر برای خط انتقال ریز موج ساخته شده است تا بسامدهای مطلوب را عبور دهد و سایر بسامدها را جذب کند یا بر گرداند .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

monolithic crystal filter

[برق و الکترونیک] فیلتر بلوری یکپارچه فیلتری که تک صفحه کوارتزی آن وضایف چند گانه را انجام می دهد .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

n d filter

[سینما] فیلتر خاکستری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

nanofilter

نانوصافی [نانوفنّاوری] صفحه‌ای با منافذی در گسترۀ 1 تا 100 نانومتر برای تفکیک اجزای خاص

واژه‌های مصوب فرهنگستان

narrow band filter

[شیمی] صافی فلزات باریک

دیکشنری انگلیسی به فارسی

narrow band pass filter

[برق و الکترونیک] فیلتر میان گذر باند باریک

دیکشنری انگلیسی به فارسی

network filter

پالایۀ شبکه [مهندسی مخابرات] تراگذاری که برای جداسازی امواج انتقال براساس بسامد طراحی شده است

واژه‌های مصوب فرهنگستان

notch filter

[سینما] صافی شیاردار [برق و الکترونیک] فیلتر تله ای فیلتر میانگذری که تله تیزی دراد منحنی پاسخ بسامدی سیستم ایجاد می ند . در شفرستنده های تلویزیونی از آن برای تضعیف در انتهای بسامد - پایین ا ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

porous filter

[شیمی] صافی متخلخل

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید