فمینیست [جامعهشناسی] فرد معتقد به فمینیسم
واژههای مصوب فرهنگستان
فمینیست [علوم سلامت] فرد معتقد به فمینیسم
نقد فمینیستی [جغرافیای سیاسی] نوعی مکتب نقد ادبی که در آن به ارزیابی فرهنگ و ایدئولوژی و الگوهای سنتی دربارۀ زنان و طبیعت و قوانین اجتماعی و نوشتهها، با نگاهی زنمحور، میپرد ...
معرفتشناسی فمینیستی [جامعهشناسی] شاخهای از معرفتشناسی اجتماعی که به بررسی علاقهها و تجربههای خاص هریک از دو جنس و تأثیر مفاهیم و آندسته از هنج ...
اخلاقیات فمینیستی [جامعهشناسی] تلاشی برای بازنگری یا صورتبندی دوباره یا بازاندیشی در آن بخش از اخلاقیات سنتی که تجربۀ اخلاقی زنان را کمارج میدارند ...
اخلاقیات فمینیستی [علوم سلامت] تلاشی برای بازنگری یا صورتبندی دوباره یا بازاندیشی در آن بخش از اخلاقیات سنتی که تجربۀ اخلاقی زنان را کمارج میدارند ...
دانش فمینیستی [جغرافیای سیاسی] دانشی با محوریت موضوع زنان که همۀ انواع مواضع صریح یا ضمنی، از نکوداشت فرهنگهای سنتی زنان گرفته تا رویکردهای جداییطلبِ بنیادگرا را در بر میگی ...
جنبش فمینیستی [جامعهشناسی] تشکلی مربوط به زنان با هدف حفظ حق رأی و تضمین حضور منصفانۀ آنان در عرصۀ سیاستگذاری و تبلیغ عدالت جنسیتی و ارتقای زندگی زنان و دختران ...
فلسفۀ سیاسی فمینیستی [جامعهشناسی] حوزهای از فلسفه که بر فهم و نقد برداشت غالب از فلسفۀ سیاسیای که معمولا به ملاحظات فمینیستی بیتوجه است، تمرکز دارد ...
فلسفۀ سیاسی فمینیستی [مطالعات زنان] حوزهای از فلسفه که بر فهم و نقد برداشت غالب از فلسفۀ سیاسیای که معمولا به ملاحظات فمینیستی بیتوجه است، تمرکز دارد ...
الهیات فمینیستی [مطالعات زنان] مبحثی انتقادی و سازنده و خلاقانه دربارۀ صورتهای تثبیتشدۀ مذهب، از منظر طرفداری از رهایی زنان از ساختارهای پدرسالارانهای که ادیان اصلی جهان در ...
ضدِفمینیست [جامعهشناسی] 1. عقیده یا رفتاری که بازتاب مخالفت با برابری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی زن و مرد است 2. فردی که با فمینیسم مخالف است ...