[نساجی] شاخک کنترل پود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] غلتک تماس
احساس [روانشناسی] حالتی که در هر زمان و مکان ممکن است عارض شود و ذهن را موقتا اشغال کند، بیآنکه لزوما تظاهری داشته باشد و نیز ممکن است در تصمیمگیری دخالت داشته باشد و منشأ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
حالم یه جوریه - یه جور ناجور
[کامپیوتر] ظاهر و باطن ظهور کلی یک برنامه ی کامپیوتری . نگاه کنید به copyright .
احساس دهانی [تغذیه] حسی که در هنگام چشیدن غذا درک میشود
آشتی آشتی
[نساجی] وسیله نوری و الکترونیکی حس کننده نخ روی ماسوره بافندگی
[نساجی] وسیله نوری حس کننده پود روی ماسوره
[برق و الکترونیک] حس ضربه تغییر ناگهانی در فشار یا ضربه ای که به هنگام فشردن کلید به اندازه کافی روی صفحه کلید با سر انگشت حس می شود .
مخمل به لامسه نرم است
[نساجی] حس کننده پود