تکرار کننده، بازگو کننده، مکرر کننده، ازسر گیرنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] توزیع نمایی مکرّر
[ریاضیات] انتگرال گیری مکرر
[ریاضیات] هسته ی مکرر
[ریاضیات] حد مکرر
[آمار] پیرایش بیضی وار تکراری
[ریاضیات] اصلاح تکراری
[شیمی] فرآیند تکراری [کامپیوتر] فرایند تکراری . [برق و الکترونیک] فرایند تکراری فرایندی ریاضی برای محاسبه ی نتیجه ی مطلوب که در آن تکرار متناوب علیات نتیجه ای را می دهد که مرتباً به مقدار وا ...
[آمار] برازش متناسب تکراری
[آمار] رگرسیون تکراری
گردش، در بدری، سیاری سایر معانی: (به ویژه وعاظ و قضات) گروه سیار، عیاری، دوره گردی، سیر
گشتنامه [گردشگری و جهانگردی] برنامهای منطقی و جذاب و گامبهگام و روزانه از اجزای سفر، شامل زمانبندی و مسیرگزینی و گشتنوشتها ...
واژههای مصوب فرهنگستان