عمل بولی [ریاضیات] عمل بولی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] عمل های بولی
[سینما] بازوی متحرک دوربین
کاروَر آوند [علوم نظامی] فردی در هواپیمای سوخترسان که هدایت آوند را بر عهده دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] متصدی میکروفن - متصدی پایه میکروفن - متصدی بوم / متصدی پایه
تف سربالا، کاری که به زیان انجام دهنده ی آن تمام شود، (به دست خود به خود) صدمه زدن، (سلاح بومیان استرالیا - چوب سرکجی که به طرف هدف می افکنند و در صورت عدم اصابت به سوی پرتاب کننده بر می گرد ...
[برق و الکترونیک] مولد موج دندانه اره ای بند پوتینی مداری که به روش بند پوتینی یک شکل موج دنده اره ای مثبت و بسیار خطی تولید می کند.
[ریاضیات] مولد های بوت
[ریاضیات] عملگر کراندار [آمار] عملگر کراندار
بارآور فراروخ [مهندسی مخابرات] ← تکرارکنندۀ فراخباند روی خط برق
[شیمی] دمای درخشایی
[شیمی] دمای شکنندگی