اورژانس سایر معانی: اضطراری، فوق العاده، ناگه آمد، ناگهانی، ناگه آیند، وضع اضطراری، وضع فوق العاده، شرایط ناگهانی، نهاد ناگه آیند، امر فوق العاده و غیره منتظره، حتمی، ناگه اینده [برق و الکتر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پذیرش فوریتی [مدیریت سلامت] پذیرش بیدرنگ بیماری که وضعیتی خطیر دارد و باید بهسرعت درمان شود
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] ترمز اضطراری [نساجی] ترمز اضطراری
[برق و الکترونیک] کابل اضطراری
[عمران و معماری] شرایط اضطراری
قرص ضدبارداری اضطراری [علوم سلامت] داروی ضدبارداری خوراکی که، در موارد اضطراری، پس از نزدیکی تجویز میشود |||متـ . قرص صبح بعد morning-after pill ...
قلاب اضطراری [حملونقل ریلی] اتصالی کوتاه که در صورت شکستگی قلاب یا قطع ارتباط بین دو سر قلاب به کار میرود
ریل نگهبان اضطراری [حملونقل ریلی] ریل نگهبانی که برای نگه داشتن قطارِ ازخطخارجشده، بر روی پلها یا در محلهایی که خروج از خط بسیار خطرناک است نصب میشو ...
[بهداشت] گزارش آزمایش فوری
فرود اضطراری [حملونقل هوایی] نشست در پی بروز وضعیت اضطراری در پرواز، مانند هواپیماربایی یا نقص فنی یا بیماری مسافر
[برق و الکترونیک] روشنایی اضطراری
[عمران و معماری] بارگذاری فوق العاده - بارگذاری اضطراری