[ریاضیات] قانون توزیع حاصل جمع کمیت های تصادفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] خط توزیع الیاف ( در شوت فید )
[برق و الکترونیک] شبکه توزیع
توزیع برق [مهندسی برق] توزیع انرژی الکتریکی میان مصرفکنندگان در یک محدودۀ مشخص |||متـ . توزیع 3 distribution 3
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] توزیع کمیت های تصادفی
[ریاضیات] توزیع ضریب همبستگی جزئی
[ریاضیات] توزیع کمیت تصادفی
[آب و خاک] توزیع رسوب
[زمین شناسی] توزیع خاک، پراکندگی خاک،پخش خاکها
[ریاضیات] توزیع دو کمیت تصادفی
مرحلۀ توزیع [علوم دارویی] مدتزمانی که برای رسیدن دارو به حالت تعادل با خوناب و توزیع آن در بدن لازم است
نقطه توزیع [علوم نظامی] نقطهای که در آن یک لشکر یا واحدی دیگر تدارکات و مهمات را از نقاط پشتیبانی تدارک دریافت میکند و در میان واحدهای کوچکتر تقسیم میکند ...