بر گرداندن، کج کردن، پیچاندن، ناهموار کردن، تحریف کردن، از شکل طبیعی انداختن سایر معانی: از ریخت انداختن، کج و کوله کردن، کژدیس کردن، کجواج کردن، قلب کردن، کژ نمود کردن، واپیچاندن، غیرعادی ج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] بلور واپیچیده
[شیمی] شبکه واپیچیده
[عمران و معماری] مدل تغییر شکل یافته - مدل تحریف شده
واپیچیده شیمى : واپیچان [شیمی] واپیچیده، واپیچان
تحریف، اعوجاج سایر معانی: کژدیسی، کج و کولگی، کژریختی، از ریخت افتادگی، واپیچش، قلب، کجواجی، هرچیز تحریف شده، کژدیسه، مقلوب، معوج، (روان کاوی) خواب پالایی، کژاندیشی [حسابداری] تحریف [سینما] ...
[سینما] خطای تغییر شکل
بازیگری که اندامهای خودرامیتواند کج کند
شیمى : واپیچش [شیمی] واپیچش
[ریاضیات] دگرشکلی آفین
اعوجاج دامنه [مهندسی مخابرات] هر تغییر در تراز بسامدهای درون باند گذر مجرای ارتباطی
واژههای مصوب فرهنگستان
اعوجاج بسامد [برق و الکترونیک] اعوجاج دامنه