پاشش [فیزیک] تجزیۀ بسامدهای گوناگون موج مرکب به مؤلفههای آن براثر سرعتهای متفاوت موج در محیط انتشار
واژههای مصوب فرهنگستان
پراکنش [شیمی] فرایندی که در آن ذرات یک ماده در مادهای دیگر پراکنده میشود
پراکنش [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] فرایندی که در آن ذرات یک ماده در مادهای دیگر پراکنده میشود
پراکنه [مهندسی بسپار] سامانهای دوفازی که فاز پراکندۀ آن بهصورت ذرات کوچک در فاز پیوسته توزیع میشود
پراکنه [مهندسی بسپار - تایر] سامانهای دوفازی که فاز پراکندۀ آن بهصورت ذرات کوچک در فاز پیوسته توزیع میشود
[شیمی] نیروی پاشیدگی [نساجی] نیروی پراکنده سازی - نیروی دیسپرس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] اختلاط پراکنده
[ریاضیات] پراکندگی فراوانی ها
رابطۀ پاشش [فیزیک] رابطۀ بین عدد موج و بسامد زاویهای
رزین پراکنهای [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پراکنۀ پایدار یک بسپار مایع
[نفت] پراکندگی
[ریاضیات] سخت گردانی پراکندگی، سخت سازی پراکندگی