[نفت] درجه گران روی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] درجه ی ساییدگی
[ریاضیات] تجزیه به درجات آزادی منفرد
[شیمی] درجه متوسط بسپارش
(noun phrase) درجه (درجات) اول
در مقابل، در عوض، از سوی دیگر، کم کم، به درجات
درجه سلسیوس [فیزیک] یکای اندازهگیری دما در مقیاس سلسیوس و کلوین
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] درجه موثر اشباع
[برق و الکترونیک] درجه ی الکتریکی واحدی برابر با 1 تقسیم بر 360 چرخه ی یک کمیت متناوب .
(آموزش) دیپلم متفرقه
[آب و خاک] درجه روز انجماد
کامپیوتر : تعداد لبه هاى جهت دار که به سمت یک گره اشاره مى کند [کامپیوتر] تعداد لبه های جهت دار که به سمت یک گره اشاره می کند [ریاضیات] درجه ی ورودی