لیست واژه‌ها

damping matrix

[عمران و معماری] ماتریس میرایی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

damping spheres

[ریاضیات] کره های دندلین

دیکشنری انگلیسی به فارسی

dampish

اندکی نمسار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

acoustic damper

میرانۀ صوتی [شنوایی‌‌شناسی] مواد یا صافی‌هایی که در بخش‌های مختلف سمعک قرار داده می‌شود تا خروجی آن را کاهش دهد|||متـ . میرانه 2 damper 3 ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

afterdamp aftergases

[نفت] پس گاز

دیکشنری انگلیسی به فارسی

becoming damp

[نساجی] مرطوب شدن - نم کشیدن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

blackdamp

(گاز خفه کننده ای که در معادن تولید می شود) مه سیاه (مخلوطی از نیتروژن و دی اکسید کربن) [زمین شناسی] اصطلاحی که معمولا برای دی اکسید کربن به کار می رود . ترکیبی از دی اکسید کربن و نیتروژن می ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical damping

میرایی بحرانی [فیزیک] میرایی سامانۀ خطی در فاصلۀ میان رفتار نوسانی و رفتارِ نمایی (exponential)

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical damping

[عمران و معماری] میرایی بحرانی [برق و الکترونیک] میرایی بحرانی درجه ای از میرایی که سریع ترین پاس گذار را بدون فراجست یا نوسان می دهد . [زمین شناسی] میرایی بحرانی میرایی یا نقطه ای که ماده ج ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critically damped oscillation

[ریاضیات] نوسان به طور بحرانی میرا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

exponentially damped

[ریاضیات] به طور نمایی میرا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

harmonic damped oscillator

[ریاضیات] نوسان گر میرای توافقی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید