[حسابداری] تجزیه و تحلیل بهای تمام شده، حجم فعالیت و سود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیمان هزینه ـ کارمزد [مدیریت - مدیریت پروژه] نوعی روش پرداخت در قراردادها بر مبنای بازپرداخت هزینههای واقعی انجامشده به علاوۀ کارمزد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پیمان کارمزد مقطوع [مدیریت - مدیریت پروژه] نوعی پیمان هزینه ـ کارمزد که کارمزد آن مقطوع است
دنده، ضلع، رگه، خط کناری سایر معانی: (کالبدشناسی) دنده (rib هم می گویند)، دنده ای، ضلعی [زمین شناسی] دنده اى ،ضلعى ،خط کنارى، رگبال کوستا در لبه جلویی بال حشرات که با حرف ( c ) نمایش داده می ...
[زمین شناسی] لبه خارجی و جلویی بال حشرات.
[عمران و معماری] رودخانه ساحلی
هم بازیگر، همبازی (هنرپیشه ای که به همراه هنرپیشه ی دیگر نقش اول را بر عهده دارد)، هم بازیگری کردن، نقش مشترک داشتن، (سینما و تئاتر و تلویزیون)
دارای شیارهای دنده مانند، دنده دنده، دنده سان، دنده دار، دنده ای
دیرباور
(گیاه شناسی) شاه اسپرم (chrysanthemum balsamita از خانواده ی کاسنی یا composite که به عنوان چاشنی کاربرد دارد)، گاوچشم
[کامپیوتر] اختصاصی ( سفارشی) کردن
(محلی) بطری بزرگ (که دور گردنش حلقه دارد تا بتوان آن را آویخت)، یکجور قمقمه، کوزه