[حسابداری] گرایش اقلام بهای تمام شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(بازرگانی و حسابداری) وابسته به برآورد کارآمدی هزینه (یا برآورد مقرون به صرفه بودن)، هزینه - سود، خرج - منفعت
[حسابداری] تحلیلهای هزینه، منافع
[حسابداری] کنترل بهای تمام شده (هزینه ها) [ریاضیات] نظارت بر هزینه، کنترل هزینه
[بهداشت] تحلیل هزینه تاثیر [صنعت] تحلیل سودمندی هزینه - تحلیل دو یا چند جایگزینه مختلف برای تعیین جایگزینه ای که دارای بالاترین نسبت خروجی به ورودی است، بعبارتی جایگزینه ای که حداکثر خروجی، ...
[حسابداری] عوامل بهای تمام شده
برآورد هزینه [مدیریت - مدیریت پروژه] تخمین منابع لازم برای تکمیل فعالیتهای پروژه
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] تعیین بهای تمام شده
[ریاضیات] فرمول تعیین ارزش، فرمول تعیین بها
[حسابداری] مرکز هزینه [عمران و معماری] شاخص هزینه
[نساجی] مجموع قیمت و حق بیمه و هزینه حمل و نقل کالا [حسابداری] بهای کالا شامل قیمت اولیه کالا و هزینه حمل و بیمه تا تحویل کالا در بندر مقصد
[حسابداری] سیستم مدیریت هزینه