یکی شده، دارای شخصیت حقوقی، بصورت شرکت درامده سایر معانی: (شرکت) به ثبت رسیده، سهامی، شرکتی، تن آوردی، دارای ویژگی های شرکت های سهامی، مشترک، گروهی، جمعی، انبازین، (قدیمی) متحد، یکپارچه، همب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خدمات پذیرایی شرکتی [گردشگری و جهانگردی] پذیرایی از مهمانهای یک سازمان بزرگ تجاری که یک شرکت پذیرایی آن را سازماندهی میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] اساسنامه شرکت [حقوق] اجازه تأسیس شرکت، اساسنامه شرکت
جُرم شخص حقوقی [حقوق] تخطی مجرمانه از اساسنامه توسط یک شخصیت حقوقی مستقل یا مدیرعامل یا کارکنان یا نمایندۀ قانونی شرکت برای سودرسانی به شرکت ...
هویت شرکت [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] تصویر راهبردی طرحریزیشده از شرکت بر پایۀ اصول و چشمانداز و اهداف بلندمدت و همچنین رنگها و طرحها و نشانهها ...
تصویر شرکت [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] برداشت ذهنی افراد از یک شرکت یا بنگاه یا نمانام در مواجهه با نام آن
نام تنالگانی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] نامی رسمی که یک تنالگان با آن شناخته میشود
[حقوق] شخصیت حقوقی شرکت
[برق و الکترونیک] ساختار متحد
شهری که حقوق بلدی داردومی تواندشهرداری داشته باشد
[حقوق] حجاب شخصیت حقوقی (که دارایی شرکت را از دارایی سهامداران آن متمایز می سازد)
بصورت شرکت