[فوتبال] دایره وسط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مرکز خمیدگی
[ریاضیات] دایره ی محیطی
[ریاضیات] دایره ی محیطی یک چندضلعی
[ریاضیات] دایره های هم محور
[ریاضیات] دایره ی خط چین شده
(در سالن تئاتر و غیره) ردیف جلو، صندلی های نزدیک به صحنه، ردیف درجه یک، صندلی های ردیف جلو تماشاخانه
در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن سایر معانی: محاصره کردن، محصور کردن، محاط کردن، در دایره قرار دادن، (دایره وار) دور چیزی را گرفتن، گردگیری کردن، در پرهون کردن [ریا ...
[ریاضیات] دایره ی محاطی خارجی مثلث
[ریاضیات] دایره ی محاطی خارجی
(عامیانه) تکرار مکررات کردن، (پس از زحمت) دوباره به همان جای اول رسیدن
ناوبری دایرۀ عظیمه [حملونقل دریایی] نوعی ناوبری بین دو نقطه که در آن مسیر حرکت بر روی دایرۀ عظیمهای است که از آن دو نقطه میگذرد و در آن راه قطبنمایی بهطور متناو ...
واژههای مصوب فرهنگستان