کلیسا، کلیسایی، روحانی، در کلیسا مراسم مذهبی بجا اوردن سایر معانی: کنشت، هر یک از فرقه های مسیحی، رهبران هر فرقه ی مسیحی، سازمان مذهبی، مذهب، وابسته به کلیسا و دین، مراسم مذهبی (که در کلیسا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیسای انگلستان (که در قرن شانزدهم به وجود آمد - anglican church هم می گویند)
رجوع شود به: the roman catholic church
کسی که مرتب به کلیسا می رود، کلیسا رو، مذهبی، کلیسارو
آبشار چرچیل (در غرب ناحیه ی لابرادور در شمال شرقی کانادا)
مسافرت چرچیل به مسکو
زنی که عضو کلیسا باشد، (زن) فعال در امور کلیسا
(عامیانه) پیرو سرسخت کلیسا و اصول آن، قشری
حیاط کلیسا، حصار کلیسا سایر معانی: زمین دور کلیسا (که معمولا مردگان را در آن خاک می کنند)
(اسکاتلند) کلیسایی که دارای دو یا چند کشیش است، (امریکا) کلیساهایی که تحت سرپرستی مشترک چند کشیش اند، کلیساهای وابسته به هم، اتحادیه کلیسایی
کلیسای قبطی، کلیسای بومی مصر و اتیوپی
(در اصل) کلیسای شرقی (چهار کلیسایی که در خاور امپراطوری روم از شهرهای قسطنطنیه و اسکندریه و اورشلیم (بیت المقدس) و انتاکیه فعالیت خود را آغاز نمودند و با کلیسای غربی western church اختلاف پی ...