بارسُره [حملونقل دریایی] سکویی چوبی که بین اسکله و کشتی گذاشته میشود و از آن برای سُراندن و کشیدن بار استفاده میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
بارجا [حملونقل دریایی] هر فضایی از کشتی که بار، اعم از خشک یا مایع، در آن انبار میشود
عرقِ بار [حملونقل دریایی] رطوبتی که در هنگام ورود کشتی از منطقۀ سرد به منطقۀ گرم، در نتیجۀ دیرتر گرم شدن بار نسبت به محیط، بر روی بار مینشیند ...
مخزن بار [حملونقل دریایی] مخزنی در کشتی ویژۀ حمل بار مایع و گاز
بیمهگر بار [حملونقل دریایی] صادرکنندۀ بیمهنامۀ بار
نیمفله [حملونقل دریایی] کالای متفرقهای که نه فلهای است و نه بارگُنجی|||متـ . بار نیمفلهای، کالای نیمفلهای، نیمفلهای ...
بارِ بارگُنجی [حملونقل درونشهری - جادهای] باری که بهصورت یک واحد با بارگُنج حمل میشود
بار عرشه [حملونقل دریایی] باری که بر آزادعرشه حمل میشود
[حسابداری] کالای روی عرشه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کالای گذری [مشترک حملونقل] کالایی که بدون پرداخت عوارض گمرکی و با همان وسیلۀ حمل از یک کشور عبور داده شود