اتوبوس حومهای [حملونقل درونشهری - جادهای] اتوبوسی که معمولا فقط یک در، آن هم در جلو، دارد و فضایی برای بار ندارد و در مسیرهای نسبتا طولانی با تعداد ایستگاههای ک ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(باور قرون وسطی) روح خبیث ماده که با مردان خواب هم آغوش می شد (succuba هم می گویند)، افسانه جن یا دیو ماده ای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمشک جنگلی، بوته خار، بوته خاردار سایر معانی: بوته خاردار، تمشک جنگلی
لخته، خون منعقد شده در رگ سایر معانی: (خون) لختگی، لخته شدگی، سخت لخته، ترومبوس، طب خون منعقد شده در رگ
محفظۀ احتراق دوگردابی [قطعات و اجزای خودرو] محفظۀ احتراقی که در آن بهدلیل چیدمان خاص سوپاپها، مخلوط هوا و سوخت بهصورت دو جریان جداگانۀ گردابی به حرکت درمیآیند و درنتی ...
[کامپیوتر] مسیر یک طرفه ؛ مسیر یک جهته
[کامپیوتر] گذرگاه سری جهانی نگاه کنید به usb . [برق و الکترونیک] گذرگاه استاندارد، متصل کننده و نرم افزار مربوط به اتصال دستگحاههای ورودی / خروجی نسبتاً کند مانند دسته ی بازی، صفحه کلید، میک ...
[خاک شناسی] وسیکول-آربسکول
محفظۀ احتراق شیبدار [قطعات و اجزای خودرو] محفظۀ احتراقی که در آن سوپاپها با شیب اندکی نسبت به سطح افق قرار میگیرند
(نوعی کدوی تابستانی دارای پوست صدف مانند) کدوی سفید