اتوبوس آسانسوار [درونشهری] اتوبوسی که برای راحتتر سوارشدن افراد مسن یا معلول ارتفاع آن در هنگام نزدیک شدن به لبه سکو کاهش مییابد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
لوکوربوزیه (مهندس معمار فرانسوی - زاده ی کشور سوئیس)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احتراق کمسوخت [مهندسی محیط زیست و انرژی] احتراقی که در آن میزان اکسیدکننده بیش از اندازۀ لازم برای سوختن کامل مواد کربنی است
خیلی زشت و بد ترکیب
لبه، حاشیه (که رنگ آن با بقیه ی سازواره فرق دارد)، کناره
محفظۀ اصلی احتراق [قطعات و اجزای خودرو] بزرگترین حفره از حفرههای سهگانه در برخی از موتورهای دیزلی که بخش اصلی احتراق در آن صورت میگیرد ...
[حسابداری] مدیریت اجرائی تجاری [صنعت] مدیر تجاری - شخصی که در مدیریت تجاری، به درجه استادی رسیده است.
جدی بودن، به حرف خود عمل کردن، شوخی نداشتن
اتوبوس کوچک [حملونقل درونشهری - جادهای] وسیلۀ نقلیۀ عمومی بزرگتر از مینیبوس و کوچکتر از اتوبوس با گنجایش 25 مسافر ...
[شیمی] گرمای مولی احتراق
بامبول سایر معانی: شیطنت، مسخره بازی، بازیگوشی، کاسه زیر نیم کاسه، حقه بازی، دوز و کلک، کچلک بازی
سوزاندن موکسا روی پوست بدن (به منظور درمان)