ورشکست شدن، (به خاطر ضرر) تعطیل شدن، ناموفق شدن، شکست خوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(شرکت و مغازه و غیره) تعطیل شدن (برای همیشه)
[کامپیوتر] گرافیک ؛ تجارت
شمخال دار
[شیمی] گرمای سوختن، گرمای احتراق، ارزش گرمایی
محفظۀ احتراق گنبدی [قطعات و اجزای خودرو] محفظۀ احتراقی که برای افزایش بازده احتراق به شکل نیمکره ساخته میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
(انگلیس - عامیانه) استعداد و لیاقت خود را پنهان کردن (بروز ندادن)
[مهندسی گاز] موتوراحتراق داخلی
[کامپیوتر] ماشین های تجاری بین المللی - نگاه کنید به IBM.
[نفت] بوش میل چهارپر
[نفت] بالاکشیدن بوش میل چهار پر
[نفت] بوشن خاری