[حقوق] در غیاب، در نبود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
absent mindedly, adv•از روی حواس پرتی
خدمات مشترک غایب [مهندسی مخابرات] خدماتی که در صورت عدم حضور مشترک برای پاسخگویی به تماس، همۀ تماسهای ورودی را با اعلام غیبت یا پاسخی ضبطشده پاسخ میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(ارتش) غایب بدون مجوز، غایب غیر موجه (awol هم می گویند)
(حقوق) در غیاب مدافع
غیبت، حالت غایب بودن سایر معانی: تمایل به غیبت، از کار گریزی، غیبت از کار یا مدرسه
با بی اعتنایی، (در مورد کسی که غرق در فکر است) با بی توجهی، با پریشانی خیال، باپریشانی فکر
absinth(e)عرق افسنطین، خاراگوش، درمندرومی، قورت اودی
(گیاه شناسی) افسنت، افسنطین (artemisia absinthium که اسانس آن در مشروبات کاربرد دارد)
apis : مدار، پیرامون
[زمین شناسی] مدار، پیرامون . مترادف apis
[آب و خاک] ناحیه پایداری مطلق