مخفف:، ترازنامه، صورت فروش، فاکتور، لیسانس علوم (.b.s هم می نویسند)، مخفف: ترازنامه مخفف: صورت فروش، مزخرف [خاک شناسی] درصد اشباع بازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخفف: لیسانس علوم
مخفف: لیسانس علوم تربیتی
[نفت] تعداد بشکه در سال
شکمکوتاهی [علوم تشریحی] کوتاهی مادرزاد ماهیچۀ مستقیم شکم
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] کلید : Abs .
طرح پلیس سری امریکا که طی آن ماموران در لباس شیوخ عرب به چند نفر از نمایندگان کنگره ی امریکا رشوه دادند و جریان توسط دوربین مخفی ضبط شد و متخلفان تنبیه شدند (1980)
دُمل [پزشکی] تجمع موضعی و محدود چرک در حصاری از یاختههای آسیبدیده و آماسیده در هر جای از بدن|||متـ . آبسه
ورم چرکی، دمل، ابسه، دنبل، ماده، خراج سایر معانی: آبسه، کورک، پیله، نباور [علوم دامی] تجمع متمرکز چرک که بوسیله تجزیه بافت در حفرهای تشکیل می شود. [بهداشت] آبسه
بریدگی، قطع کردن، جداکردن
(شیمی) اسید آب سیسیک (c15h20c4)
رجوع شود به: abscisic acid