پرنده، مرغ، جوجه سایر معانی: پرنده (رده ی aves)، (عامیانه) آدم (به ویژه اگر قدری غیرعادی باشد)، (انگلیس - خودمانی) زن جوان، پرنده ی خشکی (در مقابل پرنده ی آبی: waterfowl)، کبوتر مصنوعی (در ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(جانورشناسی) مرغ بهشت، مرغ بهشتی (تیره ی paradisaeidae - بومی گینه ی نو)، مره بهشتی، یکجور مرهکه پرهای بسیارزیبایی دارد
(گیاه شناسی) فلفل مرغی (capsicum frutescens)
[عمران و معماری] پرسپکتیو از دید پرنده
تماشای پرندگان در زیستگاه طبیعی خودشان (به منظور تفریح)، پرنده بینی (birdwatching هم می نویسند)
(گیاه شناسی - هر گیاهی که برگ هایش به شکل پای پرنده باشد) پامرغی، برگ پای مرغی، شبیه پای پرنده شبیه پای پرنده
شبیه پای پرنده شبیه پای پرنده
بافتار چشمپرندهای [زمینشناسی] نقطه یا قطره یا لوله یا تکهای بینظم از کلسیت درشت شفاف که معمولا در سنگآهکها یافت میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سنگاب کم ژرفا که برای آب تنی و نوشیدن پرندگان در باغچه قرار می دهند، تشتک پرندگان
کودن، ادم احمق سایر معانی: (عامیانه) آدم کم خرد، آدم خر، کوچک مغز
چهارچوب فلزى کانتینرها علوم نظامى : چهارچوب فلزى اطاق کنترل هواپیما
[عمران و معماری] داربست قفسی