بسته [کشاورزی - علوم باغبانی] محمولهای بزرگ و کاملا فشرده و نخکشیشده از محصولات کشاورزی|||متـ . عدل
واژههای مصوب فرهنگستان
رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء سایر معانی: (پنبه و غیره) عدل، بخچه (بقچه)، (کاه و غیره) کپه، مکعب هم فشرده (کاه یا علف خشک)، بسته، گلخج، به صورت عدل یا بخچه یا لنگه درآوردن، عدل ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] ماشین عدل شکن - ماشین باز کننده بسته الیاف
[نساجی] رنگرزی عدلی - یک راه ارزان برای رنگرزی پاچه پنبه ای که در آن پارچه بدون شستن و پرزسوزی بداخل حمام سرد وارد می شود و نخ تار آهار دار آن به سادگی رنگ می گیرد ولی نخ پود رنگ نمی گیرد
[نساجی] عدل شکن - ماشین عدل باز کن
جزایر باله آریک (در باختر دریای مدیترانه)
غم انگیز، مصیبت بار، محنت بار سایر معانی: شرارت بار، شرور، زیانبخش، مصیبت انگیز
علوفهبند [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی برای فشرده کردن علوفه و بستهبندی آن
[نساجی] عدل بند - عدل ساز - عدل کن
[نساجی] عدل پنبه
[نساجی] موبلسه ( نخی فیلامنتی از جنس استات سلولز)
خوراک مرغ و سبزیجات، سس سبزی دار، خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره، خوراک دلمه