متناوب، تناوبی سایر معانی: متناوب، تناوبی [ریاضیات] متناوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] محور تقارن متناوب
[ریاضیات] شخصیت متناوب
[شیمی] همبسپار متناوب
[برق و الکترونیک] مدار جریان متناوب
[برق و الکترونیک] شدت میدان جریان متناوب
[برق و الکترونیک] القای جریان متناوب
[برق و الکترونیک] خط جریان متناوب
[برق و الکترونیک] مسیرهای اصلی جریان متناوب
[برق و الکترونیک] سنجه جریان متناوب
[برق و الکترونیک] خازن موتور جریان متناوب
[برق و الکترونیک] پتانسیل متناوب