یک درمیان، متناوب، متبادل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرودگاه جانشین [حملونقل هوایی] فرودگاهی که در صورت عدم امکان نشست در فرودگاه مقصد، برای فرود توصیه میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
(ریاضی) زاویه های متبادل [ریاضیات] زاویه های متبادل
[حقوق] داور علی البدل
[ریاضیات] زاویه های متبادل برونی
[ریاضیات] فرض مقابل
[ریاضیات] زاویه ی متبادل درونی
[ریاضیات] زاویه های متبادل درونی
[ریاضیات] ابدال نسبت
مسیرگردانی [مهندسی مخابرات] توانایی دستگاه سودهی در ایجاد مسیر بهسوی دستگاه دیگر ازطریق دو یا چند گروه مداری
[ریاضیات] دنباله ی متناوب
برش یکسرۀ نواری متناوب [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] روشی که در آن تمامی درختان جنگلی بهصورت نوارهای یکدرمیان برداشت میشوند ...