[آمار] تعدیل داده ها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] سرشکنی بلوک با واحد مستقل
[زمین شناسی] سرشکنی کمترین مربعات
[برق و الکترونیک] تنظیم سطح
تعدیل و تنظیم غلط، کژ سازگاری، عدم تطبیق سایر معانی: عدم توافق
[زمین شناسی] سرشکنی شبکه نقشه برداری
[برق و الکترونیک] غیر قابل تنظیم
[حسابداری] تعدیل قیمت
[حسابداری] بهای تمام شده تاریخی _ تعدیل شده بر مبنای تغییر سطح قیمتها
[حسابداری] اصلاحات دوره قبل
دوباره تنظیم کردن، بازسامان کردن، دوباره سامان دادن، دوباره تعدیل [عمران و معماری] تجدید تعدیل [برق و الکترونیک] تنظیم دوباره
[خاک شناسی] نسبت جذب سدیم تنظیم شده