سمعک، سخنگو، صوتی، اوا شنودی، وابسته به شنوایی، مربوط به صدا، مربوط به سامعه سایر معانی: وابسته به شناخت خواص صوتی در ساختمان (به ویژه از نظر انعکاس صدا)، پژواک شناختی، وابسته به صدا، اکوستی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جذب آکوستیکی [فیزیک] فرایندی که در آن انرژی صوتی در برخورد موج با سطح یا عبور از محیط کاهش مییابد
واژههای مصوب فرهنگستان
آرایۀ آکوستیکی [فیزیک] آرایشی از گیرندهها یا فرستندههایی که خاصیت جهتمندی ویژهای دارند
[آب و خاک] ابر صوتی
شاخص پذیرفتگی صوت [فیزیک] معیاری برای نشان دادن میزان نوفۀ موجود در داخل هواپیما
جفتگر آکوستیکی [فیزیک] وسیلهای که در تبدیل نشانک/ سیگنال صوتی به نشانک/ سیگنال الکتریکی و برعکس بهعنوان رابط عمل میکند ...
[کامپیوتر] تزویج کننده صوتی، تطبیق دهنده صئتی، وصل کننده صوتی، کوپلر آکوستیک، جفت ساز صوتی . [برق و الکترونیک] تزویج گر آکوستیکی وسیله ای بین مودم رایانه و خط تلفن استاندارد که ارسال داده ه ...
نشانۀ صوتی [شنواییشناسی] بخشی از زنجیرۀ گفتار که به بازشناسی آوایی کمک میکند|||متـ . نشانۀ آکوستیکی
میرانۀ صوتی [شنواییشناسی] مواد یا صافیهایی که در بخشهای مختلف سمعک قرار داده میشود تا خروجی آن را کاهش دهد|||متـ . میرانه 2 damper 3 ...
تأخیر صوتی [فیزیک] افزایش عمدی زمان انتقال صوت از چشمه تا گیرنده که برای ایجاد اثرات دلخواه در نظر گرفته میشود
آشکارسازی آکوستیکی [فیزیک] تشکیل تصویر جسم با استفاده از بازتاب امواج آکوستیکی از آن
آشکارساز صوتی [مهندسی مخابرات] بخشی از گیرنده که وظیفۀ آن وامدوله کردن موج رادیویی مدولهشده به مؤلفههای شنیداری آن است