خریدن، پرداختن، کفاره دادن، ایستادگی کردن، ایستادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قدیمی) تاوان دادن، جریمه یا تنبیه شدن، کفاره دادن
دارای شدت یا ژرفای سنجش ناپذیر، شکاف ژرف (در زمین)، ژرف گودال، ژرف گسله، مغاک، هاویه، ورطه، چهچال، اعماق (دریا)، ژرفنا، abysm : بسیار عمیق، بی پایان، غوطه ورساختن
بسیار عمیق سایر معانی: گردابی، ژرف، ورطه ای، ناپیمودنی [عمران و معماری] مغاکی [زمین شناسی] مغاکی این اصطلاح معمولا "متعلق به پایینترین اعماق اقیانوسها"ست عمق ناحیه مغاکی را بطور کلی از 4000 ...
[نفت] ناحیه مغاکی
کف مغاکی [اقیانوسشناسی] کف اقیانوسها در عمق 2000 تا 6000 متری
واژههای مصوب فرهنگستان
توفان مغاکی [اقیانوسشناسی] رخدادهای توفانمانند ناشی از جابهجایی جریانهای تند که بر بستر اقیانوس اثر میگذارد
ناحیه ی ژرف کف اقیانوس ها (که در آنجا حیوانات کور هستند و گیاهی نمی روید)، مغاکی [زمین شناسی] منطقه بسیار عمیق این منطقه شامل قسمتی از دریاست که عمق آن بیشتر از3000 متر تا 4000 متر میباشد [م ...
[نفت] مغاکی-دریایی وابسته به دریای باز
امیرنشین ابوظبی
[سینما] آرک کوچک