[معدن] معدن متروکه (معادن زیرزمینی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[مهندسی گاز] چاه متروک [نفت] چاه متروک
صاحب اشیاءترک شه
ترک ناو
[حقوق] اعلام ترک دعوی، اعلام رها کردن کشتی یا کالا، یادداشت کتبی بیمه گزار به بیمه گر جهت مطالبه خسارت از بین رفتن کل کالا
[نفت] فشار ترک
واکنش وانهشی [روانشناسی] احساس محرومیت عاطفی و تنهایی و فقدان حمایت در کودکانی که یکی از والدین یا هردوی آنها او را رها کرده یا مورد بیتوجهی قرار دادهاند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[فوتبال] ترک کردن تمرین
عنتر
]تش، [ بند جنبنده، مفصل متحرک
پست کردن، تحقیر نمودن، خفیف کردن، کم ارزش کردن سایر معانی: خوار و خفیف کردن، کوچک کردن، فروافکندن، تحقیر کردن، رو به پایین شدن، (به زیر) خمیدن
خلفای عباسی