[عمران و معماری] رس نرم باردیده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] رس نرم و با ردیده
[ریاضیات] هیأت توسیع قوی نرمال
غیر طبیعی، کم هوش، مادون عادی سایر معانی: (به ویژه از نظر هوش) زیر هنجار، غیرعادی، دون روال [زمین شناسی] زیرهنجار [ریاضیات] تحت نرمال، زیرقائم، تحت قائم [آمار] زیرنرمال ...
[آب و خاک] سطح فشار منفی
[ریاضیات] زیرگروه زیرنرمال
مادون عادی بودن
فوق عادی سایر معانی: مافوق عادی یانرمال، ابرهنجار
[زمین شناسی] پراکنش ابرنرمال [آمار] پراکنش زبَرنرمال
[معدن] توزیع لگاریتمی سه متغیره (زمین آمار)
[ریاضیات] انحنای نرمال کلی
[ریاضیات] توزیع نرمال دو بعدی، توزیع نرمال در سطح