فرمولدار [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
واژه هنگامی که در نوشتار بهصورت واحدی مادی و مشخص و با فاصله از واحدهای مشابه دیگر در نظر گرفته شود [زبانشناسی]
واژه هنگامی که در گفتار و بهصورت واحدی واجشناختی در نظر گرفته شود [زبانشناسی]
ابهام در سطح واژه [زبانشناسی]
اسم: بلواژ (دختر) (کردی) معنی: آبگینه ( نگارش کردی
فرهنگ واژگان اسمها
در فرهنگنویسی و واژگانشناسی، عنصری در ابتدای مدخلهای فرهنگ لغت که نمودی انتزاعی از صورتهای مختلف یک واژه است [زبانشناسی]
روشی برای دیداریسازی ساختار حوزههای علمی برپایۀ همرخدادی کلیدواژهها در مجموعهای از مستندات [آیندهپژوهی]
نحوۀ قرار گرفتن و توالی واژهها در جملات زبان [زبانشناسی]
تکواژی که بتواند بهتنهایی به کار رود [زبانشناسی]
تکواژی که با افزوده شدن به یک سازه غالبا مقولۀ دستوری آن را تغییر میدهد و واژۀ جدیدی میسازد [زبانشناسی]
تکواژی که با پیوستن به یک سازه مفاهیمی مانند جمع و زمان و نمود را به آن میافزاید بیآنکه مقولۀ دستوری سازه را تغییر نمیدهد [زبانشناسی] ...
← تکواژ دستوری [زبانشناسی]