اتصال سه قطعه الکتریکی در مداری که آرایش مثلثی دارد [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ حَ سَ نِ مُ ثَ لْ لَ ] (اِخ) ابن حسن مثنی بن حسن سبطبن علی بن ابی طالب است. از فاطمه بنت الحسین. رجوع به حسن مثنی شود. او راست: کتاب الحدیث. (ذریعه ج ۶ ص ۳۲۱).
لغتنامه دهخدا
خط تغییر جهت 180 درجهای قطار [حملونقل ریلی]
اختلاف مجموع سه زاویۀ اندازهگیریشدۀ یک مثلث با مجموع 180 درجه و اضافۀ کُرویّت مثلث [مهندسی نقشهبرداری]
سحابیای به شکل کهکشان بزرگ مارپیچ در صورت فلکی مثلث [نجوم]
سرریزی که دارای بریدگی مثلثی است [مهندسی محیط زیست و انرژی]
[ هِ مُ ثَ لْ لَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یعنی آفتاب. (شرفنامهٔ منیری) (از برهان قاطع): تخت تو در مربعی عرشی و کعبه ای کند شاه مثلثی از آن کاختر چرخ اخضری. خاقانی. رجوع به شاه مثلث بروج شود.