[ یَ شِ ] (اِ) کلمهٔ فارسی است. منسفه. جون. و آن پنجه ای است که بدان خرمن باد دهند. (یادداشت مؤلف). در لهجهٔ امروز آذربایجان شانه (یا شنه) گویند. هید.
لغتنامه دهخدا
= درمنه
فرهنگ فارسی عمید
[ یَ / یُو شَ ] (اِ) آبشن. آفشن. اوشن. آویشن. زعتر. سعتر. صعتر. اوریغانس. (یادداشت مؤلف). || تعبیری در تداول خانگی خاصه زنان، در مقام طنز ناآراستگی گیسو و زلف: یوشن هایت را عقب بزن؛ یعنی ...
[ یَ / یِ شَمْ بَ ] (ص نسبی) که به یکشنبه بازبسته باشد. مربوط به روز یکشنبه. (لغت شاهنامه). متعلق به روز یکشنبه. (یادداشت مؤلف). خاص یکشنبه. منسوب به یکشنبه : دگر هرچه گفتی ز پاکیزه دین ز ...
[ یَ / یِ شَمْ بَ / بِ ] (اِ مرکب) نام روز دویم از ایام هفته. (ناظم الاطباء). ترجمهٔ یوم الاحد است. (آنندراج). احد. (منتهی الارب). یکشنبد. روز دوم از روزهای هفته و آن پس از شنبه و پیش از د ...
[ یَ / یِ شَمْ بَ / بِ ] (اِ مرکب) بازار دادوستد که روز یکشنبهٔ هر هفته تشکیل شود.
ویژگی آنکه فقط یک تن را بشناسد و در دوستی و وفاداری نسبت به او پایدار باشد.
[ یَ کْ کَ / کِ / یِ کْ کَ / کِ شِ ] (نف مرکب) اسب که جز به رائض یا صاحب خود پشت ندهد. (یادداشت مؤلف). || که جز به فرد معین متوجه و نگران نباشد.