گاهشمار، گاهسنج، گاه نما، سایه، تسوک، تسو
فرهنگ واژههای سره
[ عَ تِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اسبابی که با آن بکمک آب وقت را اندازه توان گرفت. پنگان. گریال، صندوق ساعت. طاس ساعت. ساعت آبی از چندین قرن پیش از میلاد در چین و ژاپن و جزایر اطراف آن دو کش ...
لغتنامه دهخدا
[ عَ تِ اِ لِ ] (ترکیب وصفی، ِا مرکب) ساعتی که به نیروی برق کار می کند یا تنظیم می شود. ساعت برقی.
[ عَ عَ ] (ق مرکب) از ساعتی بساعتی. از این ساعت به آن ساعت. ساعت به ساعت. ساعت ساعت : ششم آنکه از خداوند سبحانه و تعالی نومید نیستم که ساعت تا ساعت فرج دهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب پیشاوری ص ...
دم آسودگی
سنجهای برای اندازهگیری زمان لازم برای تغییر یک درصد از آمینواسیدها در یک پروتئین درطی یک میلیون سال با این فرض که جهشها خنثی و بهصورت تصادفی رخ داده باشند |||مت ...
واژههای مصوب فرهنگستان
آفتابنما
[ عَ تِ دَ تَ / تِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) ساعتی که در آن فروشدن خورشید (هنگام اذان مغرب)، مبدأ (ساعت ۱۲) قرار گیرد و بدان تنظیم شود و آن در بیشتر کشورهای شرقی معمول بوده است. و اوقات اوای ...
[ عَ تِ دی ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مرکب از «ساعت» و «دیوارکوب» ساعت دیواری.
[ عَ تِ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) ساعت ریگی. ساعت سنگی. ساعت شنی. ساعت ماسه ای. ریگدان. رجوع به ساعت ماسه ای شود.
[ عَ تِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) ساعتی که آن را روی میز یا طاقچه ای نهند. ساعت طاقچه ای. ساعت روبخاری.
[ عَ تِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) ساعت رملی. ساعت شنی. رجوع به ساعت ماسه ای شود.