اثاث خانه؛ اسباب خانه؛ ظروف منزل.
فرهنگ فارسی عمید
(~. ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) (عا.) آن که خانهای آماده برای قماربازی دارد؛ صاحب قمارخانه ؛ جیزگر.
فرهنگ فارسی معین
[ سَ / سِ زَ / زِ ] (اِ مرکب، از اتباع) کاسه و کوزه. - کاسه کوزه اش را بهم زدن؛ کنایه از دستگاه کسی را بهم زدن. - کاسه کوزه ها را گردن کسی شکستن؛ او را مقصر کارهای بد شده شمردن.
لغتنامه دهخدا
[ سَ / سِ زَ / زِ ] (نف مرکب) جیزگر. آنکه خانه آماده دارد قماربازان را. صاحب قمارخانه.
[ سَ / سِ زَ / زِ ] (حامص مرکب) جیزگری. رجوع به کاسه کوزه دار شود.
کاشتینهای که هدف از کاشت آن پر کردن جای یک بخش ازدسترفتۀ بدن است [پیوند]
واژههای مصوب فرهنگستان
اقدامی که در آن عضو تناسلی جنس مذکر وارد عضو تناسلی جنس مؤنث میشود |||متـ . کامش مهبلی [علوم سلامت]
[ سَ زِ ] (اِخ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. واقع در ۲۷هزارگزی شمال خاوری بوکان و ۲۵۵۰۰ گزی خاور شوسهٔ بوکان به میاندوآب. ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای ۳۵ تن سکنه. ...
(کُ زِ) (اِ.) نک کرته.
[ کُ زَ / زِ ] (اِ) بمعنی کرز است که زمینی باشد که از برای کاشتن تخته تخته ساخته و هموار نموده و کناره های آن را بلند کرده باشند. (برهان). زمین کشتزار که کناره های آن را بلند ساخته باشند ...
[ کِ رَ زَ ] (ع اِ) جِ کُرز، بمعنی خرجینهٔ شبان. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به کرز شود.
[ کُ زَ ] (ع مص) کزازة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کزازة شود.