[ بُ ] (اِ) سیخی باشد آهنی که بر آن گوشت کباب کنند و به عربی سفود خوانند. (برهان). سیخ آهنی که بر آن گوشت کشند و کباب کنند و بتازی سفود خوانند. (ناظم الاطباء). سیخ آهنی. سفود. (دمزن). ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ س س ] (ع اِ) گربهٔ خانگی و عامه به کسر «با» خوانند یکی آن، بسة است. (از منتهی الارب). ج، بِساس. (اقرب الموارد) (متن اللغة) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، بِسَسْ. (ناظم الاطباء). بِساس. ( ...
[ بِ س س ] (ع اِ) گربهٔ خانگی. رجوع به بَسّ شود. || (اِمص) کوشش و جهد و رجوع به بس شود.
[ بُ س س ] (اِخ) کوهی است در بلاد محارب بن خصیصه. (از معجم البلدان). و گفته اند آبی است غطفان را. (از معجم البلدان).
[ بُ بُ / بَ بَ / بِ بِ ] (ع اِ) کلمه ای است که بدان گوسفندان را خوانند و شتران را زجر کنند و ناقه را انس دهند برای دوشیدن شیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
[ بَ بَ ] (اِخ) ابن عمروجُهنی هم سوگند بنی ساعدةبن خزرج. (از الاصابة ج ۱ قسم اول ص ۱۸۶). یکی از انصار و صحابه است و در غزای بدر حضور داشته. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به منتهی الارب و ال ...
[ بَ شُ دَ ] (مص مرکب) بس و کافی شدن، اِعتِداد. (منتهی الارب). اکتفاء.
[ بَ شُ مَ ] (نف مرکب) مضروب فیه (در اصطلاح حساب). (واژه های نو فرهنگستان ایران).
[ بَ یَ ] (اِ مرکب) رجوع به بسپایه شود.
(بَ. کَ دَ) (مص ل.) بسنده کردن.
فرهنگ فارسی معین
فراوانترین ردۀ روزنکتباران که در آبهای شیرین یا دریا زندگی میکنند؛ برخی از آنها فاقد سوزنه (spicule) هستند، اما آنها که سوزنه دارند، سوزنههایشان سیلیسی و ...
واژههای مصوب فرهنگستان
هم زدن و تکان دادن شدید مواد غذایی مایع [علوم و فنّاوری غذا]