[ اَ ] (ع مص) رسیدن هنگام و وقت: آن الوقت ایناً؛ رسید هنگام و وقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و منه: آن لک ان تفعل کذا؛ رسید هنگام که این کار بکنی. (منتهی الارب) (ناظم ال ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ نَ ] (ع ق، اِ) کجا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی). یقال این زید؛ یعنی کجاست زید. و الی این؛ یعنی بکجا. و من این؛ یعنی از کجا. ( ...
[ اَ نَ ] (ع اِ) یکی از مقولات نه گانهٔ عرض است در فلسفه و منطق و آن بودن چیزی است در مکان معین و مخصوص . (فرهنگ فارسی معین). یکی از مقولات نه گانهٔ عرضی و آن عبارت از بودن چیزی است در مک ...
اسم: آین (دختر، پسر) (فارسی) معنی: آیین، دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش
فرهنگ واژگان اسمها
[ جَ ] (اِ مرکب) دنیا. عالم مادی. مقابل آن جهان. (فرهنگ فارسی معین).
این بار
فرهنگ واژههای سره
(اِ مرکب، ق مرکب) اینطرف و این کنار. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس).
نه اینگو، اینگونه، اینگو نه، اینجور، ایدون
[ طَ / طُو ] (ق مرکب) چنین. اینچنین. (فرهنگ فارسی معین). - که اینطور؛ در موردی گویند که مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند. (فرهنگ فارسی معین).
این اندازه
[ قَ / قَ دَ ] (ق مرکب) این اندازه. این حد. (فرهنگ فارسی معین). این اندازه و به این بسیاری و این همه. (ناظم الاطباء).
[ ] (اِخ) اسمی است که مصریها به داریوش داده اند و آن تریوش نیز نوشته اند. (ایران باستان ج ۱ ص ۴۷۹ و ج ۲ ص ۹۸۷).