رهیدن، رهاندن، رستن، آزادشدن
فرهنگ واژههای سره
جستاندن
[ نَ / نِ دَ ] (مص مرکب) رها کردن. آزاد نمودن. خلاص نمودن. (ناظم الاطباء). انجاء. رهانیدن : خاک درگاهت دهد از علت خذلان نجات کاتفاق است این که از یاقوت کم گردد وبا. خاقانی.
لغتنامه دهخدا
[ نَ / نِ بَ ] (نف مرکب) رهاننده. منجی.
[ نَ / نِ تَ / تِ ] (ن مف مرکب) رسته. رهیده. رستگار.
[ نِ یِ مَ هَ ] (اِخ) عبدالعلی (مولانا...) یا ملا علی طوسی. از شاعران متأخر است. او راست: پیوسته نکو نیست نظر بر رخ ماهی گاهی سر راهی و سلامی و نگاهی. رجوع به هفت اقلیم (اقلیم چهارم) و تذکر ...
محلی برای استقرار مسافران و خدمه پیش از اینکه دستور سوار شدن به قایق نجات صادر شود [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
شاخهای از باستانشناسی که به مطالعۀ اشیا و سازههای موجود در محوطههایی میپردازد که در نتیجۀ عملیات عمرانی، مانند ساختن سدها و بناها و شاهراهها، در معرض نابو ...
عملیات جستوجو و یافتن شناورها و افراد و کمک به آنها در مواقع اضطراری [حملونقل دریایی]
← شناوۀ نجات [حملونقل دریایی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.