۱. پیغمبر. ۲. خبردهنده از غیب به الهام خداوند.
فرهنگ فارسی عمید
قرآن مصحف: به سورهسورت تورات و سطرسطرِ زبور / به آیت آیت انجیل و حرفحرفِ نبی (ادیب صابر: ۳۰۰).
[ نُ بْ با ] (ع اِ) جِ ناب، بمعنی پشته. (از منتهی الارب). رجوع به ناب شود.
لغتنامه دهخدا
[ نُ بی ی ] (ع ص، اِ) جِ نابی. (ناظم الاطباء). || (مص) نبو. نبوة. (از اقرب الموارد). رجوع به نبو شود.
[ نَ بی یُلْ مَ حِ ] (اِخ) از القاب حضرت رسول است.
[ نَ دَ ] (اِخ) دهی است از دهستان کزاز بالا در بخش سربند شهرستان اراک در ۴۶ هزارگزی مغرب آستانه و ۱۵ هزارگزی راه مالرو عمومی، در ناحیه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و ۲۳۰ تن سکنه دارد. محص ...
[ نَ ] (اِخ) از شعرای پارسی گوی سند است. در قرن دوازدهم هجری میزیسته. مؤلف تذکرهٔ ید بیضا وی را به سال ۱۱۴۵ هـ .ق. در سنین پیری ملاقات کرده است. به نقل مؤلف مقالات الشعراء وی مردی جهانگرد ...
[ نَ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه، در ۴۸ هزارگزی جنوب شرقی شاهین دژ و ۲۶ هزارگزی مشرق راه شاهین دژ به تکاب در ناحیهٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و ۳۴ ...
هنرمندانی که در فاصلۀ دو جنگ جهانی اول و دوم از شیوۀ نبیها پیروی کردند و پس از جنگ جهانی دوم به نو امپرسیونیست (nouveau impressioniste) مشهور شدند [هنرهای تجسمی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ نَ ] (ع ص) خبیث نبیث؛ مرد خبیث بد. (منتهی الارب). خبیث شریر. (ناظم الاطباء). شریر. و در لسان آرد: خبیث نبیث ینبث شره؛ ای یخرجه. (اقرب الموارد). || (اِ) خاکی که از چاه برآورند. (از معج ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.