(اِ.)۱- مخفف انار.۲- (استع.) پستان.۳- اشک خونین.
فرهنگ فارسی معین
(ع اِ) آتش. (برهان قاطع) (دهار) (آنندراج) (شمس اللغات) (ناظم الاطباء). آتش. مؤنث است و گاهی مذکر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جوهری است لطیف نورانی سوزنده. (اقرب الموارد) ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) (جبل الـ ...) کوهی است در ترکستان. حمداللََّه مستوفی بنقل از عجایب المخلوقات آرد: در ترکستان کوهی است که آن را جبل النار خوانند، در آن کوه غاری است هر که در او رود در حال بمیرد و غار ...
[ رِ اِ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) ارمنی دانه. آبلهٔ فرنگ. آتشک. کوفت. سفلیس. (یادداشت مؤلف).
[ رِ غِ نَ / نِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پستان. (آنندراج) (فرهنگ مترادفات). کنایه از پستان است : در نار باغ سینه حلاوت نمانده است امروز دست ازوست که سیب ذقن گرفت. صائب (از آنندراج).
[ رِ دَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نار هندی. بل. (برهان قاطع) (آنندراج). رجوع به نار هندی شود.
[ رِ رُ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نوعی از انار ترش باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). انار خوش ترش. (شمس اللغات).
اسم: نارا (دختر) (فارسی، عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: nārā) (فارسی: نارا) (انگلیسی: nara) معنی: آتشین، ( به مجاز ) زیبارو، ( نار، ( پسوند نسبت ساز ) )
فرهنگ واژگان اسمها
[ حَ ] (ص مرکب) در تداول، ناآرام. بی آرام. که آرام و مطیع نیست. آشوب طلب. فتنه انگیز. طاغی. سرکش که آشوب و بلوا به پا می کند. شرانگیز. که آرام نمی گیرد. || که در آن راحت و آسایش نیست. ...
دلگیر شدن، اندوهگین شدن
فرهنگ واژههای سره
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.