[ قِ ] (ع ص) مرد باردار. (ناظم الاطباء). مرد با بار گران. (منتهی الارب). || خرمابن گرانبار. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). خرمابن باردار. (ناظم الاطباء). موقرة.
لغتنامه دهخدا
[ مُ وَقْ قِ ] (ع ص) بزرگی دارنده و دارای احترام و وقاردارنده. (ناظم الاطباء). || بزرگ دارنده و حکیم شمارنده. (آنندراج). آنکه بزرگ می خواند کسی را. بزرگ دارنده. || آنکه رام می کند ستور ر ...
[ قِ رَ ] (ع ص) خرمابن گرانبار. (منتهی الارب). خرمابن بابار. (ناظم الاطباء). موقر. و رجوع به موقَرة و موقر شود.
[ مُ وَقْ قَ ] (اِخ) ولیدبن محمد موقری قرشی، مولی یزیدبن عبدالملک، مکنی به ابوبشر. از مردم شام و محدث بود و از زهری و عطار و خراسانی روایت کرد و علی بن حجر و ولیدبن مسلم و جز آن دو از او روا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.