(مُ تَ صَ) [ ع. ] (اِمف.) نصب شده، برقرار شده.
فرهنگ فارسی معین
[ مُ تَ صَ ] (ع ص) دیگ بر بار. دیگ نصب شده : بئس المطاعم حین الذل یکسبها القدر منتصب و القدر مخفوض. سعدی (گلستان).
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.