[ مُ سَ حَ ] (ع مص) با هم نرمی نمودن در قول به فریب. (منتهی الارب) (آنندراج). ملایمت کردن در گفتار از بهر فریب دادن. (از اقرب الموارد). به فریب با هم نرمی نمودن در گفتار. (ناظم الاطباء). ...
لغتنامه دهخدا
[ مِ سِ ] (اِخ) قومی در حوالی سیحون که در مقابل اسکندر سخت مقاومت کردند، ولی سرانجام مغلوب گشتند. (از ایران باستان پیرنیا ج ۲ صص ۱۷۰۴ -۱۷۰۵).
[ خَ طْ طِ مُ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خط مستقیمی که با قسمتی از منحنی در یک نقطه، مشترک شود.
در نقطهای از یک خمینۀ هموار مفروض، همۀ بُردارهای مماس بر خمینۀ مفروض در آن نقطه [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مسیر موج رادیوییِ درحالانتشاری که موازی سطح زمین است [فیزیک]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.