[ مُ کَ سْ سِ ] (ع ص) بسیار شکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که می شکند چیزی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تکسیر شود. || آن که می شکند و شکست می دهد دشمن را. (ناظم الاطباء). || یکی ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ کَ سْ سَ رَ ] (ع ص) تأنیت مکسر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مکسر شود. || ذراع مکسره؛ ذراعی در ذراعی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
[ ذِ عِ مُ کَ سْ سَ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) (اصطلاحی حفاران را است) و مثال آن: ده ذراع طول در دو ذراع عرض در پنج ذراع عمق صد ذراع مکسره شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.