۱. چیزی که از چیز دیگر جدا شده باشد؛ جداشده. ۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمۀ پسونددار یا پیشونددار. ۳. (ادبی) در دستور زبان، کلمۀ گرفتهشده از فعل، مانندِ جویا. ۴. [قدیمی] شکاف ...
فرهنگ فارسی عمید
فرمولدار [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
ویژگی آنچه از فرایند اشتقاق حاصل شده است [زبانشناسی]
تعمیمی از مفهوم مشتق که در آن به جای حد معمولی، حد تقریبی (approximate limit) به کار برود [ریاضی]
مشتق تابع یکمتغیرۀ حقیقی در نقطۀ مفروض وقتی متغیر مستقل از راست به آن نقطه میل کند [ریاضی]
مشتق تابع یکمتغیره [ریاضی]
نشانک/ سیگنال مشتق nام قائم بیهنجاری میدان پتانسیل [ژئوفیزیک]
مشتق تابع یکمتغیرۀ حقیقی در نقطۀ مفروض وقتی متغیر مستقل از چپ به آن نقطه میل کند [ریاضی]
تقاضا برای عوامل تولید، اعم از کالا یا خدمات، در نتیجۀ تقاضا برای محصول نهایی مشتق از آن [اقتصاد]
ساخت حاصل از به کار بستن قواعد دستور زبان [زبانشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.