(مَ) [ ع. ] (اِمف.) پسندیده، مورد قبول.
فرهنگ فارسی معین
۱. پسندیده؛ خواستهشده. ۲. دارای کیفیت برتر.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ ] (اِخ) دهی است از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس، در ۹۰هزارگزی جنوب شرقی طبس و ۷ هزارگزی غرب راه طبس، با ۲۰۶ تن سکنه. آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت، شغل مردمش زراعت است. (از فرهن ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ بَ ] (ع ص) مرغوبه. تأنیث مرغوب، نعت مفعولی از مصدر رغب و رغبة. رجوع به مرغوب و رغب و رغبة شود.
[ مَ ] (حامص) حالت و کیفیت مرغوب. مرغوب بودن. پسندشدگی و شایستگی و مقبولی. همه کس پسندی. خوبی و اعلائی. (ناظم الاطباء). رجوع به مرغوب شود.
[ مَ بی یَ ] (ع مص جعلی، اِمص) مصدر جعلی از مرغوب. مرغوب بودن. مورد پسند بودن. رجوع به مرغوب شود.
۱. آنچه پسندیده نباشد؛ ناپسند. ۲. جنس پست و کمبها.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.