[ مُ تَ دْ دَ ] (ع ص) تأنیث مرتد. رجوع به مرتد شود.
لغتنامه دهخدا
بازایستنده از کاری.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تَ دِ ] (ع ص) بازایستنده از کاری. (فرهنگ فارسی معین). رجوع کننده. بازگردنده. (از متن اللغة). نعت فاعلی است از ارتداع به معنی رجوع و بازگشت :
[ مُ تَ دِ ] (ع ص) در گل تنگ افتاده. (آنندراج). در وحل افتاده. (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از ارتداغ. رجوع به ارتداغ شود.
[ مُ تَ دِ ] (ع ص) سپس سوار نشیننده. (منتهی الارب). آن که بر ترک سواری نشیند. که پشت سر راکب سوار شود. (از اقرب الموارد). || سپس رو. سپس آینده. (ناظم الاطباء). که از پی کسی رود. نعت فاعل ...
[ مُ تَ دِ ] (ع ص) دوک سازنده. (آنندراج).نعت فاعلی است از ارتدان.رجوع به ارتدان شود.
[ مُ تَ دْ دی ] (حامص) مرتد بودن. مرتد شدن. صفت مرتد. رجوع به مرتد شود.
[ ؟ سُلْ مُ تَ ] (اِخ) رجوع به لیولیانس و تاریخ الحکماء قفطی ص ۱۰۷ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.